سریال … و آن بالا خدا هست

… و آن بالا خدا هست تازه‌ترین سریال تلویزیونی موسسه فرهنگی هنری نمارسانه در کابل است.
این سریال با حضور هنرمندان معروف و با تجربه افغانستان در سال 1402 در 28 قسمت 40 دقیقه ای در شهر کابل تولید شده  و از 20 ثور 1403 در کانال یوتیوب نمارسانه به نشر رسید.

خلاصه داستان
احمد از یک ولایت افغانستان وارد کابل می شود و به عنوان خدمتکار خانه مالک استخدام می شود.
مالک با پول و اشیا قیمتی بارها احمد را امتحان می کند و احمد بعد از پیدا کردن پول ها و اشیاء، آنها را به مالک برمی¬گرداند. سلیم فرزند مالک که از اعتیاد رنج می برد و در کار تجارت خود ورشکسته است از بودن احمد ناراحت است و می خواهد با همدستی دوستانش به پول های پدرش دست برد بزنند.
دوستان سلیم برای دزدی می آیند ولی احمد مانع می شود و گلوله می خورد، مالک احمد را به شفاخانه می برد و احمد خوب می شود.
رضیه دختر جوان مالک، در درس هایش مشکل دارد و از پدرش می خواهد برای او معلم خصوصی پیدا کند ولی پدرش نمیتواند آدمی مطمئنی را پیدا کند، لذا رضیه به هم صنفی اش التماس می کند تا به او کمک کند ولی هم صنفی رضیه قبول نمی کند. احمد بعد از دیدن التماس های رضیه به هم صنفی اش تصمیم می گیرد به رضیه در درس هایش کمک کند. با کمک احمد رضیه به نمرات خوبی در درس هایش می رسد.
مالک که از حسابدار شرکت ناراضی است و میداند حسابدار از حسابهای شرکت دزدی می کند، تصمیم می گیرد وظیفه احمد را تغییر بدهد و به شرکت ببرد. احمد بعد از بررسی حساب ها متوجه می شود که حسابدار مقدار قابل توجهی را دزدیده است، مالک حسابدار را اخراج می کند و احمد وظیفه حسابداری را به عهده می گیرد. با بودن احمد در شرکت مالک خیالش آسوده می شود به مسافرت های کوتاه مدت و بلند مدت به دیدن دوستانش می رود که یکی از آنها مشتاق است.
همسر مالک از احمد خواهش می کند تا با سلیم صحبت کند و بفهمد آیا به دختر مشتاق علاقه ای دارد یانه تا دختر مشتاق را برای او خواستگاری کنند.
احمد با نیت گفتگو وارد اتاق سلیم می شود ولی سلیم تحت تاثیر مواد مخدر با احمد پرخاش می کند و از داشتن رفقای ناسالم ، اعتیاد و مقروض بودن خود به احمد می گوید و به آنها نیز افتخار می کند.
رضیه گفتگوی احمد و سلیم را می بیند و در می یابد که آن شب دزدی سلیم زمینه ورود آنها را به خانه فراهم کرده است.
سلیم که بشدت از ظرف طلبکارهایش تحت فشار است سعی می کند هرچه زودتر به ثروت پدرش برسد، لذا با هم دستی دوستانش برای احمد دسیسه ای می چیند و مالک را تحریک می کند احمد را به حوزه پولیس معرفی کند. مالک احمد را به پولیس معرفی می کند.
رضیه که در این مدت فداکاری های احمد را دیده است و دل بسته احمد شده است و سعی می کند پدرش را متوجه بسازد که احمد بی گناه است ولی پدرش حرف های رضیه را قبول نمی کند.
یکی از طلبکارهای سلیم که از آشنایان مالک است نیزد مالک می آید و از گمراه شدن سلیم به مالک می گوید و از مالک میخواهد خودش در این باره تحقیق کند و مالک به تعقیب سلیم می پردازد و متوجه می شود که فریب دسیسه های سلیم را خورده است و سلیم به اندازه ای به مواد مخدر گرفتار است که تمام سرمایه اش را در این راه نابود کرده است و متوجه می شود که سلیم تصمیم دارد برای بدست آوردن دارایی پدرش، پدرش را از سر راهش بردارد.
مالک به بی گناهی احمد پی می برد و احمد آزاد می شود. مالک سلیم را سرزنش می کند و از آگاهی اش در مورد تصمیم های سلیم به سلیم می گوید و سلیم شرمسار خانه را ترک می کند.
مالک از احمد بخشش می طلبد و رضیه را به عقد احمد در می آورد.

 

بازیگران اصلی:

مسیح الله احمدزی

سید صابر هاشمی

افراسیاب عرب زاده

دیانا سادات

هاجر ماندگار

فرشته سلیمانی

سحر کریمی

 

و دیگر عوامل تولید:

تهیه کننده: سید محمد تقی حیدری
نویسنده و کارگردان: قربان میرزایی
مدیر تولید: سید رضا احسانی
منشی صحنه: ستایش عطایی – نقیب الله اکبرزاده
تصویر برداران: کاظم ریحان – محمد عمر فرمولی
دستیار تصویربردار: امیرحسین نبوی
صدابردار: میلاد مهراد
دستیاران صدا: هادی صالحی – سید منصور هاشمی
نورپرداز: خادم قاسمی
دستیاران نور: سید محمد رضایی – جعفر بهزاد
گریمور: ستایش عطایی – سیماگل عباسی
دستیاران گریم: زهرا ملک زاده – حسیب الله ولی زاده
مدیر تخنیک: سید سلطان رضا هاشم پور
طراح صحنه: همایون شفایی
دستیار صحنه: عبدالتواب ضیاء
مسئول لباس: نوریه نجفی
تدوین: مجتبی غلامی
دستیار تدوین: سید محمد هادی هاشمی
تیتراژ: سید محمدباقر حسنی
لوگوتایپ و طراح پوستر: سید عباس حسینی
موسیقی: عرفان قاسمی
تدارکات: سید روح الله فاضلی – معصومه طلایی
امور مالی: سید محمد امین میرانپور
امور اداری: فاطمه هاشمی